شاپور اسماعیلیان: وکیل و عضو هیات علمی
حدود یکسال قبل (12/10/90)، یادداشتی تحت عنوان «مجرم و فشار اجتماعی» از نگارنده در روزنامه «شرق» به چاپ رسید. بهانه نگارش یادداشت مذکور، دستگیری 83 نفر موسوم به اراذل و اوباش توسط پلیس تهران بود. این در حالی بود که در سال 1386 فرمانده پلیس تهران گفته بود تنها هفت نفر از این افراد در پایتخت باقیماندهاند! شاید اگر امکان تکرار چاپ این یادداشت وجود داشت، نگارنده مجددا به علل فزاینده پدیده زورگیری توسط اشخاصی که اراذل و اوباش نامیده میشوند، نمیپرداخت زیرا در نوشتار یاد شده، تاکید اصلی بر این محور بود که برخوردهای شدید پلیسی و قضایی برای پیشگیری از جرایم این افراد در درازمدت کارآیی نخواهد داشت و امروز ما شاهدیم حتی اعمال مجازات اعدام نیز، مانع از افزایش تعداد آنان و جرایمشان نشده است زیرا دستگیری 173 نفر دیگر از اینگونه افراد و گستردگی اعمالشان نسبت به گذشته، موید این ادعاست.
سردار ساجدینیا هفته گذشته در حاشیه نمایش اراذل و اوباش دستگیر شده، در فلکه چهارم خزانه گفته است؛ دستگیری این تعداد از اراذل و اوباش سطح یک، هشتمین مرحله مبارزه با اخلالگران نظم و امنیت است که در سال جاری به مرحله اجرا درآمده است و نمودار تفکیکی دستگیرشدگان در یکی از جراید (روزنامه اعتماد 21 دی) نشان میدهد از ابتدای امسال و طی اجرای طرح هشت مرحلهای 984 نفر دستگیر شدهاند.
همانطوری که در یادداشت سال گذشته آمده بود، برخی از انتقادات به نحوه دستگیری و برخوردهای خشن گاهی فراقانونی (مانند آفتابه به گردن انداختن یا سوار بر الاغ گرداندن آنان)، هرگز به معنای حمایت از این قانونشکنان نبوده و نیست، بلکه نکته محوری در این نوشتار، تکرار این مطلب است که با وجود عدم مهار آسیبهای اجتماعی فراوان، نبود تامینهای مادی و معنوی و بهویژه اولویت ندادن به مقوله (کنترل اجتماعی) در ابعاد مختلف و به بیان دیگر، بدون پیشگیری اجتماعی، اعمال مجازاتهای شدید در درازمدت نه تنها موجب تقلیل جرایم اینگونه افراد نمیشود، بلکه فشارهای ناشی از نابسامانی اقتصادی، تورم، بیکاری و گرانی و رکود اقتصادی به عنوان عوامل بسترساز ناهنجاریها و انحرافات اجتماعی است.
از اینرو، کالبدشکافی پدیده رایج زورگیری و اعمال مشابه آن، به منظور شناخت عوامل موثر در پیدایش این پدیده و رواج روزافزون آن، نیاز به بررسیهای همهجانبه جامعهشناختی، روانشناختی و جرمشناختی درباره تمام دستگیرشدگان و وضعیت شخصیتی آنان و اعمالشان دارد.
سوای اینکه اغلب این افراد قانونشکن، خود قربانیان جامعهاند و از اختلالات شخصیتی به ویژه شخصیت ضد اجتماعی رنج میبرند، برخی واکنشهای افراطی نسبت به آنان که موجب فشار جسمی، روانی، تحقیر و تقبیح میشود، ممکن است موجب انتقام و فزونی اعمال ضداجتماعی آنان شود.
از سوی دیگر، گزینه مجازات اعدام در مورد اینگونه افراد، آنان را وادار کند که نه تنها به عملیات زورگیری در محیطهای بسته و دور از انظار ادامه دهند، بلکه برای محو هرگونه رد پا، ضمن زورگیری، قربانیان خود را نیز به قتل برسانند. یادآوری این نکته نیز واجد اهمیت است که مبتلایان به اختلالات شخصیتی ضداجتماعی، دارای ویژگیهایی چون ناتوانی در قبول مسوولیت، عدم توانایی برای احساس شرم یا گناه یا تجربهآموزی و پشیمانی هستند. تصمیمگیریهای آنی به ارتکاب اعمال ضداجتماعی بدون ارزیابی نتایج عمل و متعهد نبودن به مقررات اجتماعی از دیگر خصوصیات این اشخاص است.
پژوهشگران علل کلی شکلگیری شخصیتهای ضداجتماعی را نتیجه ناکامی در اجتماعیشدن میدانند و علت این ناکامی یا ناشی از شرایط محیطی و بعضا وراثتی یا هر دو است. تشکیل پرونده شخصیتی برای این قبیل افراد و بررسیهای کارشناسانه درباره پیشینه زندگی و اندیشه و رفتارهای انحرافی آنان پاسخگوی بسیاری از پرسشها درباره چرایی گسترش انحرافات اجتماعی از ناحیه اینگونه افراد ناهنجار خواهد بود. بنابراین، برای پیشگیری از رواج این پدیده اجتماعی در جوار مهار آسیبها، نباید از بررسیهای کارشناسانه و پژوهشهای جرم شناختی غافل بود.
برگرفته از